متن آهنگ کربلا از مرتضی سرمدی
توی صحنت یه حسی هست شبیه حس آرامش
یه احساس عجیبی که تا پای جون میخوامش
دلم میریزه وقتی که پای عشق وسط باشه
میدونی بد ترین آدم میتونه تو دلت جاشه
منو این راه طولانی داره سمت تو میاره
نزار از پا بیوفتم که دلم طاقت نمیاره
تو رو بازم قسم میدم به اون اشکا که رو ابراست
به اون گهواره ی خالی به چشمای تر عباس
نرو از راه برگردو از این راهی که تاریکه
شاید بین من و عشقت همین یک مرز باریکه
یکی تو اوج بی رحمی دلش میلرزه گریونه
یکی میتونه حر باشه که تو این قصه مجنونه
توی صحنت یه حسی هست شبیه حس دلتنگی
منو برگردون از این راه تو با خورشید هم دردی
توی صحنت یه حسی هست شبیه حس آرامش
یه احساس عجیبی که تا پای جون میخوامش
